من طراحم

مصاحبه اختصاصی با دکتر بیدی طراح و موسس کمپین “من طراحم”

در آستانه برگزاری دومین همایش کمپین “من طراحم”،  فرصتی فراهم شد تا یک مصاحبه اختصاصی با طراح و موسس این کمپین آقای دکتر حامد بیدی داشته باشیم. آقای دکتر بیدی در این مصاحبه صمیمانه ضمن معرفی اجمالی خود، از انگیزه و اهداف راه اندازی کمپین من طراحم برای ما می گوید. او با برشمردن ویژگی های این کمپین، از سویی به ذکر دغدغه های مشترک طراحان در مواجهه با کارفرمان می پردازد و از سویی دیگر، طراحان عزیز کشورمان را به همکاری و تلاش مجدانه و مسئولانه برای حفظ و صیانت از جایگاه طراحی فرا می خواند. او از طراحان کشورمان می خواهد با حمایت و همراهی با این کمپین، به حرکتی که با هدف فرهنگ سازی برای افزایش اگاهی های عمومی جامعه و شناخت بیشتر مسئولیت ها و جایگاه های کارفرمایان و طراحان شکل گرفته است، کمک نمایند. او  با حمایت طراحان عضو کمپین در تلاش است این حرکت فرهنگی را تداوم بخشد تا نتایج عام المنفعه بزرگی را با ارتقای جایگاه اجتماعی و حقوقی طراحان و از طریق آگاه سازی و توسعه آموزش ها و ارتقاء جایگاه حرفه ای و تخصصی آنان برای کشور فراهم آورد.

در زیر متن کامل این مصاحبه آمده است. همه عزیزان طراح به ویژه طراحان عزیزی که در کمپین من طراحم شرکت کرده اند را به مطالعه کامل این مصاحبه و بهره برداری حداکثری از محتوای آن دعوت می کنم. فایل صوتی این مصاحبه را نیز می توانید از اینجا دانلود کنید:

 

  • در خدمت دوست عزیزمان آقای دکتر بیدی هستیم. آقای دکتر به‌عنوان مؤسس کمپین من طراحم یکی دو سال است که این کمپین را به کمک دوستان زحمت‌کشیده‌اید راه‌اندازی کرده‌اید و تلاش‌های خوبی در این یکی دو سال انجام‌شده. می‌خواهم اگر موافق باشید ابتدا یک معرفی کوتاهی از خودتان داشته باشید و در مورد این کمپین و سابقه این کمپین و اهداف و برنامه‌های پیش رو توضیحاتی برای علاقه‌مندان ارائه بدهید.

    ♦ خیلی ممنون، اول از همه از خود شما تشکر می‌کنم. علاوه بر کمک‌هایی که در این مدت برای کمپین داشتید، همیشه ما را همراهی کرده‌اید. اگر بخواهم خودم را معرفی کنم من حامد بیدی هستم متولد سبزوار، تحصیلاتم از دوره دبیرستان دیپلم ریاضی فیزیک داشتم، کارشناسی ادبیات انگلیسی خوانده‌ام، کارشناسی ارشد پژوهش هنر و در حال حاضر دانشجوی دکتری پژوهش هنر هس

این تنوع رشته‌هایی که در دوران تحصیل داشته‌ام باعث شده تا یک سری مهارت‌های چندوجهی در من به وجود بیاورد. خود این‌ها در کنار برنامه‌نویسی که از دوران دبیرستان استعدادهای درخشان (سمپاد) چیزهایی به ما یاد داده بودند، برای آشنایی با این رشته به من کمک کرد. بعد هم در دوران دانشجویی حسب علاقه‌ای که داشتم در زمینه‌های هنری و فعالیت‌های مربوط به طراحی گرافیک به شکل تجربی وارد شدم. تمام این‌ها تجمیع شده و شخصیت الآن من شکل‌ گرفته است. شاید ماهیت کمپین و مرکز طراحی اسپیرال هم این شکل چندوجهی را در خودش نشان می‌دهد. بخشی طراحی گرافیک، بخشی انیمیشن، بخشی  تولید ویدئو، بخشی طراحی وب‌سایت، شاید در تجربیاتی که داشته‌ام همه این‌ها بوده و الآن هم همه این‌ها باعث شده تا ایده‌هایی مثل کمپین شکل بگیرد. طراحان در هر زمینه‌ای که بخواهند کار کنند با یک سری دغدغه‌های مشترکی مواجه می‌شوند.

  • دلیل و فلسفه‌ای که سراغ کمپین رفتید چه بوده است به‌هرحال دلیل و منشائی داشته است. منشأ این کمپین چه بوده است؟

    ♦ ببینید، منشأ کمپین دغدغه‌های شخصی بوده است. واقعیتی که این کمپین شکل گرفت قصه‌اش اینجا بود که من یک سری دغدغه‌هایی که همیشه پشت تلفن، توی جلسات با طراحان و با کارفرمایان مختلف داشتم و با آن مواجه بودم را در یک کاغذ کوچکی یادداشت کرده بودم تا آن را روزی توئیت کنم یا این‌که در فیسبوکم که آن موقع خیلی فعال بود منتشر کنم. به‌عنوان یک سری دغدغه‌هایی از جنس غر زدن همیشگی که همه ما عادت داریم در شبکه‌های اجتماعی همیشه غر بزنیم. یک روز که داشتم جمع‌وجور می‌کردم و این برگه را می‌خواستم دور بیندازم، با خودم گفتم این شده هفت – هشت مورد، حیف است، شاید بقیه هم با این موارد موافق باشند. به فکرم رسید به‌جای این‌که در شبکه‌های اجتماعی که به‌صورت گذرا و سریع پرونده‌اش همیشه بسته می‌شود، با توجه به توانمندی‌هایی که در شرکتمان داریم این را در یک شبکه وب منتشر کنم.

البته ما قبلاً فعالیت‌های زیادی در مورد کمپین‌ها و فعالیت‌های تبلیغاتی به شکل سفارشی و کارفرمایی در موضوعات فرهنگی و یا تجاری داشتیم ولی به این شکل که برای خودمان باشد نبوده است. من ایده‌ام را در شرکت مطرح کردم که تایمی را در شرکت خالی کنیم و سایتی را تهیه کنیم. ایده‌ها را بنویسیم و تصویرسازی کنیم و آخرش هم برای این‌که بازخوردی داشته باشد اطلاعاتی از افراد موافق کمپین به‌صورت امضاء بگیریم. متن و ایده‌های اولیه را نوشتیم و خانم رفیعی که همسرم هستند تصویرسازی کردند با این شرط که ما اصلاً زمان زیادی نمی‌خواهیم روی آن بگذاریم چون صرفاً ایده خامی بود که می‌خواستیم ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. بهتر از انداختن در سطل آشغال بود، چون اصلاٌ روی آن حسابی باز نکرده بودم.

در عرض دو سه روز توانستیم تحلیل، تصویرسازی و کد نویسی اولیه سایت را به کمک دوستان انجام دهیم ‌که بخشی از کد نویسی را هم خودم انجام دادم. یک روز چهارشنبه‌ای بود که سایت را با دامنه  من طراحم (mantaraham.ir) بالا آوردیم. قبل از این‌که به خانه بروم یک توئیتی کردم که سایت را بالا آوردیم و انشاء الله برنامه خوبی برایش خواهیم داشت، در همین حد. در همان پنجشنبه و جمعه اتفاقات قشنگی افتاد و یک هجوم زیادی صورت گرفت. گویی دست روی زخم خیلی‌ها گذاشته بودیم. طوری شده بود که روز شنبه بعدازظهر، ما هزار نفر عضو داشتیم. این در حالی بود که سایت رسپانسیو نبود و در موبایل‌ها به‌هم‌ریخته نمایش داده می‌شد و اصلاً به‌صورت رسمی رونمایی نشده بود و پر از باگ و ایراد بود. ولی این هزار امضاء جمع شد و آنجا من فهمیدم که چیزی که من فکر می‌کردم یک دغدغه کوچک است و در یک برگه‌ای یادداشت کرده بودم، چقدر دغدغه همه است.

من طراحم

 

  • تا الآن چقدر توانسته‌اید در کمپین من طراحم امضاء بگیرید؟

    ♦ تا حالا این عدد به حدود شش هزار و صد نفر رسیده و دائماً هم رو به رشد است. ما در آن نقطه آن هزار نفر امضاء که جمع شد بعد از چند روز که باگ‌های سایت را گرفتیم و کامل‌ترش کردیم، این ایده به ذهنمان رسید که یک دورهمی کوچکی در سالن جلسات شرکت خودمان ترتیب بدهیم. افراد بیایند صحبتی کنیم و یک هم‌اندیشی و هم‌فکری برای حدود سی – چهل نفر داشته باشیم. ایونت آن را در وب‌سایت‌های ثبت‌نامی ثبت کردم و ایمیل زدیم به هزار و خورده‌ای نفر که چنین دورهمی ای هست.

باز این اتفاق دوباره تکرار شد. خوب ما ظرفیت سالن را چهل نفر زده بودیم و این ظرفیت ظرف یک روز پر شد. تماس می‌گرفتند و ما می‌گفتیم جا نداریم. دیدیم این موضوعی است که ظاهراً جدی‌تر از این حرف‌هاست و دائم سورپرایز می‌شدیم. با دوستانی که در موسسه فرهنگی پیشرو داشتیم صحبت‌هایی کردیم، خانه شهریاران جوان هم پای این موضوع آمد و توانستیم فرهنگسرای اندیشه را برای برگزاری اولین نشست کمپین هماهنگ کنیم. یعنی برای برگزاری اولین نشست در عرض تقریباً یک ماه بعد از راه‌اندازی این سایت توانستیم چیزی حدود ۴۵۰ نفر ثبت‌نام بگیریم و در آن همایش شرکت کردند. همایش، خیلی علمی و پربار نبود؛ اما برای اولین بار طرح مسئله شده بود و همه دسته‌بندی‌های طراحی زیر یک سقف جمع شده بودند و دغدغه‌های شغلی‌شان را بیان می‌کردند

  • می‌شود بفرمایید که این دسته‌بندی‌هایی که در این امضاهایتان وجود داشته چه بوده؟

    ♦خیلی متنوع بود. حالا من زمانی که متن را می‌نوشتم در گوشه ذهنم بود که محدود به طراحی گرافیک و طراحی وب که خودم عمدتاً در این زمینه‌های فعال بودم نباشد. یک مقدار باز گذاشتم و در تصویرسازی‌ها هم به خانم رفیعی گفتم به‌گونه‌ای تصویرسازی کند که طراح بتواند هر رشته‌ای باشد؛ اما باز هم‌ فکر نمی‌کردم این‌قدر تنوع در استقبال‌کننده‌ها باشد. اگر بخواهیم به ترتیب بگوییم اول از همه طراحان گرافیک، بعد معماران، بعد طراحان وب، طراحان صنعتی، طراحان لباس، طراحان پارچه، طراحان جواهرات اکثر امضاء کنندگان را تشکیل می‌دهند. حتی در این میان بخش قابل‌توجهی مهندسان نرم‌افزار، برنامه‌نویس‌ها، کارشناسان آی‌تی هم هستند که این دغدغه‌ها را بین خود مشترک دیدند. حتی من چند توئیت دیدم که برنامه‌نویس‌ها نوشته بودند کاش ما برنامه‌نویس‌ها هم کمپینی راه می‌انداختیم و از حقوقمان دفاع می‌کردیم. من گفتم که برنامه‌نویس و طراح ندارد، دغدغه، دغدغه مشترک است.

  • بیشتر طیف هنری بوده تا طیف غیر هنری؟ مثلاً ما طیف طراحان مهندسی هم داریم، مانند مهندسان عمران و مکانیک. این‌ها استقبالی کرده‌اند؟

    ♦این‌ها تا حدی که دغدغه طراحی و دیزاین به معنی ویژوال دیزاین داشته‌اند درگیر شده‌اند؛ اما قاطبه اعضاء بیشتر طراحان گرافیک و معماران هستند.

  • آیا می‌تواند به طراحان در سایر حوزه‌های دیگر گسترش پیدا کند؟ آیا دغدغه آن‌ها هم هست؟

    ♦ما رویکردی نداشته‌ایم که افراد را مکلف به این کارکنیم. ما یک طرح مسئله‌ای کردیم و این دسته‌بندی‌ها هم استقبال کردند. در بین آن‌ها برنامه‌نویس و مهندس نرم‌افزار هم هست و ممکن است به قول شما مهندس عمران هم در بین آن‌ها باشد. وقتی دیدیم استقبال این‌قدر زیاد است، موضوع را جدی‌تر دنبال کردیم. بعد از همایش فرهنگسرای اندیشه، دوتا کارگاه آموزشی برگزار کردیم که از آن‌ها هم خیلی استقبال شد و خیلی عالی بود. یک کارگاه درباره مسائل حقوقی با آقای دکتر نعنا کار داشتیم. یک کارگاه هم با آقای آرش تنهایی در خصوص فارغ‌التحصیلان طراحی داشتیم که چطور می‌تواند یک طراح رزومه سازی کند و چطور می‌تواند در این آشفته ‌بازار، کار و شغلی برای خود پیدا کند، که با استقبال خوبی مواجه شد. یک وقفه نسبتاً کوتاهی هم داشتیم عمدتاً به خاطر این‌که فعالیت‌های کمپین قائم به فرد بود. خود من بیشتر پیگیر امورات آن بودم. من کلاس‌هایی در دانشگاه داشتم و مدتی نرسیدم پیگیری کنم. بعد از وقفه کوتاه برگشتیم و با موضوع همایش دوم کمپین الآن در خدمت شما هستیم.

    من طراحم

  • استقبال دوستان از همایش دوم را چگونه می‌بینید؟

    ♦همایش دوم را از همان ابتدا تصمیم گرفتیم خیلی حرفه‌ای‌تر وسیع‌تر و بزرگ‌تر از همایش اول برگزار کنیم. خوب همایش اول به شکل ارگانیک خودش شکل گرفت و به این شکل تصمیمات و برنامه‌ریزی‌های وسیع برای آن نبود؛ اما در این موضوع ما از شهریورماه شروع کردیم. ایده خود من این بود که اشتباه است که کمپینی که چندین هزار نفر عضو دارد و در رسانه‌ها بازتاب پیدا کرده و دغدغه‌ها را مطرح کرده و کلی بحث درباره آن در شبکه‌های اجتماعی صورت گرفته، قائم به فرد پیش برود.

ایده من این بود که از خود پتانسیل‌ها کمپین استفاده کنم و گروهی را با عنوان ستاد مشورتی تشکیل بدهم که این‌ها ایده بدهند و همایش دوم را سازمان‌دهی کنند. از شهریورماه این کار شکل گرفت و تعدادی حدود چهل- پنجاه نفر اعلام آمادگی برای همکاری داوطلبانه کردند و تاکنون چهار جلسه حضوری و غیرحضوری مشورتی داشته‌ایم. این دوستان کسانی بوده‌اند که از وقت خودشان گذاشته‌اند و ایده‌ها و پیشنهاد‌ها خیلی خوبی داده‌اند. نتیجه‌اش این شده که همایش امسال در مقایسه با همایش پارسال اصلاً قابل‌مقایسه نباشد. ازنظر چهره‌هایی که دعوت‌شده‌اند، پیشکسوتانی که دعوت‌شده‌اند، چه ازنظر ساختار و مکان برگزاری که در برج میلاد برگزار می‌شود و حتی تأمین مخارج که خیلی حرفه‌ای‌تر هست. ما الآن چهار ماه است که دبیرخانه دائمی کمپین را در شرکت خودمان برای این موضوع اختصاص داده‌ایم. آقای فتحی به‌عنوان دبیر اجرایی همایش همه وقتشان را به همایش اختصاص داده‌اند، بنابراین قابل‌مقایسه با همایش سال گذشته نیست.

اما تبلیغات در شبکه‌های اجتماعی خیلی خوب بوده است. یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌های کمپین من طراحم این است که چون بر روی دغدغه اکثریت جامعه طراحان دست گذاشته است، به‌محض این‌که چیزی منتشر می‌شود سریع همه‌جا را فرامی‌گیرد. با این مزیت که ما در شبکه‌های اجتماعی معمولاً غر می‌زنیم یعنی نهایتاً می‌گوییم کاش این‌جوری نبود و کاش این جوی باشد. چرا فلانی این کار را می‌کند و چرا هیچ‌کس این کار را نمی‌کند و یا چرا هیچ‌کس شغل ما را جدی نمی‌گیرد. این کمپین دارد یک‌قدم جلوتر می‌رود، می‌گوید باشد؛ هیچ‌کس شغل ما را جدی نمی‌گیرد، بیاییم خودمان حداقل خودمان را جدی بگیریم. آموزش‌های لازم را ببینیم، بدانیم چگونه حرفه‌ای رفتار کنیم.

درواقع کمپین دو وجهه دارد؛ یک وجهه بیرونی دارد که نگاهش به کارفرماهاست آن چیزی که در سایت هست که کارفرما را یک آدم عبوس بداخلاقی تصویرسازی کرده‌ایم که همان کلیشه ذهنی است که معمولاً همه طراحان از کارفرمایان دارند و طراح بیچاره همیشه مظلوم واقع می‌شود. آن حرف، حرف جذاب ما هست ولی به آن اکتفا نکرده‌ایم. حرف اصلی ما خصوصاً در رویدادهای فرهنگی و آموزشی‌مان این است که اگر کارفرماها طراحان را جدی نمی‌گیرند، اگر حاضر نیست مشتری به ما پیش‌پرداخت بدهد. اگر تاریخ و مکان و زمان جلسه را معمولاً کارفرمایان تعیین می‌کنند نه طراحان، این به خاطر این است که ما خودمان به اندازه کافی کار حرفه‌ای نکرده‌ایم. اگر جامعه پزشکان الآن به این نقطه رسیده، به خاطر رفتار حرفه‌ای آن‌ها طی سال‌های متمادی بوده است. ما طراحان هم باید از جایی شروع کنیم، خودمان تلاش کنیم که حرفه‌ای برخورد کنیم.

من طراحم

  • ما چیزی به اسم نظام طراحان می‌توانیم داشته باشیم؟ مثل نظام مهندسان، نظام پزشکان؟

    ♦ما در معماری چنین چیزی داریم و یا انجمن صنفی طراحان گرافیک داریم. ما نمی‌خواهیم کار آن‌ها را تکرار کنیم. از ابتدای فعالیت هم گفته‌ام، هر جا می‌گفتند کمپین دارد کار صنفی می‌کند گفته‌ام خیر ما کار صنفی نمی‌کنیم، به معنای این‌که بخواهیم از حقوق صنفی خودمان به‌صورت حقوقی و قانونی دفاع کنیم. حداقل تا الآن این‌گونه نبوده است، شاید در آینده بشود. ولی تا الآن رویکرد ما رویکرد فرهنگی و فرهنگ‌سازی بوده است. می‌گوییم اگر این مشکلات را ما داریم، چند تا مشکلی که در سایت آورده‌ایم و ده‌ها مشکل دیگر، اولاً باید فرهنگ‌سازی کنیم تا مخاطبمان طراحی را بیشتر بفهمد، چالش‌های آن را بفهمد، شغلش را بفهمد و ثانیاً این‌که ما خود طراحان هم خودمان را جدی‌تر بگیریم. کسی بدون پیش‌پرداخت کار نکند.

وقتی به من زنگ می‌زنند و می‌گویند که فلان طرح را مثلاً ‌سه تا اتود بزنید و با نمونه کارهایتان به دفتر ما بفرستید تا ببینیم اگر انتخاب شدید قرارداد ببندیم خوب این برای یک طراح توهین‌آمیز است. من خودم را نمی‌گویم که دوازده – سیزده سال است دارم کار می‌کنم، طراحانی حتی بزرگ‌تر از ما هستند که با این رفتار زشت مواجه می‌شوند. از کسی که عمری را پای طراحی گذاشته توقع دارند که وقتش را به‌صورت رایگان بگذارد و آنالیز کند، دیزاین کند، اسکچ بزند، اجرای نهایی را انجام دهد و کارفرما اگر دوست داشت قرارداد ببندد و با او کار کند. هیچ جای دنیا این‌چنین رفتار نمی‌کنند.

خوب قدم اول این است که، این نظامی که دارید می‌گویید، یک نظام فرهنگی شکل دهیم. برای این‌که کارفرما وقتی زنگ می‌زند به او بگویم من این کار را نمی‌کنم، به ده نفر دیگر هم زنگ زد آن‌ها هم بگویند نه ما حاضر نیستیم این کار را بکنیم. شرایط الآن برعکس است. یعنی اگر الآن من بگویم نه ده نفر دیگر هستند که بگویند آره ما پیش‌پرداخت نمی‌خواهیم و انجام می‌دهیم. بنابراین اول باید به یک نظام یکپارچه فرهنگی درون‌سازمانی بین خود طراحان برسیم و حرف خودمان را یکی بکنیم. محکم‌تر پیش برویم و شغل خودمان را اول خودمان جدی بگیریم، بعد توقع داشته باشیم که بقیه آن را جدی بگیرند.

  • فکر نمی‌کنید دلیل آن این باشد که جایگزین‌هایی وجود دارد که می‌تواند با شرایط خیلی راحت‌تر خدمات را به مشتریان ارائه بدهد و آن‌ها هستند که فضا را تنگ کرده‌اند؟ این می‌تواند از جامعه طراحان باشد و یا حتی بیرون از جامعه طراحان، کسانی باشند که خدمات مشابه و یا نزدیک به این خدمات را ارائه می‌دهند که نیازها را دارند در حداقل‌ها برطرف می‌کنند؟

    ♦بله اتفاقاً این بحثی است که خودم در کلاس‌هایم به دانشجویان گرافیک همیشه می‌گویم. دانشجویان گرافیک همیشه اعتراض می‌کنند که چرا طراحی‌های میدان انقلاب مد شده و طرف با پنج هزار تومان لوگو می‌زند و هیچ‌وقت نمی‌آید به ما سه میلیون تومان یا ده میلیون تومان بدهد تا برایش لوگو بزنیم. من همیشه این موضوع را این‌گونه مطرح می‌کنم که اگر آن فرد نیازش با آن لوگوی ده هزار تومانی برطرف می‌شود پس یک جای کار ما دارد می‌لنگد. ببینید اتفاقاً این دوباره نقد را به خود جامعه طراحان من وارد می‌دانم که ما طراحان چند درصدمان ضمیمه پژوهشی همراه دیزاین مان ارائه می‌کنیم؟ چند درصدمان کار آکادمیک در این حوزه کرده‌ایم. اصلاً کار آکادمیک به کنار، چقدر کار تحقیقات بازار کرده‌ایم؟

ببینید وقتی ما می‌گوییم دیزاین، این با آرت فرق می‌کند، با کار دلبخواهی فرق می‌کند. یک‌وقت یک هنرمند می‌گوید من این را کشیدم حسم به من می‌گوید تمام، والسلام! او، نه نیاز به تحقیق دارد و نه کار دیگری، ولی دیزاینر کارش حل مسئله است. خود شما استاد این موضوع هستید. دیزاینر کسی است که بقال سر کوچه یا فلان سازمان بزرگ می‌آید به او سفارش می هد. بقال می‌گوید من می‌خواهم فروشم زیاد شود، سازمان می‌گوید من ازنظر فرهنگی یا سیاسی در این زمینه شکست‌خورده‌ام، بیا کمکم کن.

طراح باید بیاید حل مسئله کند. حالا این می‌تواند در حوزه طراحی گرافیک یا در حوزه معماری باشد. حتی معمار هم دارد یک مشکل و یک مسئله‌ای را با راهکارهای دیزاین حل می‌کند. اگر ساختمانی می‌خواهید که دارای این هویت و یا کاربرد باشد بیا و از این دیزاین استفاده کن. اشتباه ما این است که خیلی وقت‌ها برداشت و تلقی درستی از دیزاین نداریم. فکر می‌کنیم یک کار دلبخواهی و برای قشنگی است. اگر کارت ویزیت طراحی می‌شود یا اگر معماری‌ای بنا می‌شود، یا اگر محصولی تولید می‌شود، این‌ها فقط باید قشنگ باشند. بعد به این فکر نمی‌کنیم که خوب این کاربردپذیری‌اش کجا می‌رود؟ این تجربه کاربری‌اش کجا می‌رود؟ این تحقیقات کاربری‌اش چه می‌شود؟ حالا نمی‌گوییم هیچ‌کس، درواقع قاطبه طراحان این کار را نمی‌کنند. چرا نمی‌کنند؟ چون مشتری پول کم می‌دهد. چرا مشتری پول کم می‌دهد؟ چون کسی این کار را نمی‌کند و این سیکلی شده که تا امروز ادامه پیدا کرده است.

ما اول می‌خواهیم  این سیکل را از خود طراحان شروع کنیم. طراحان بیایند بر مبنای تحقیقات و تفکر و باسواد و دانشی که دارند کارشان را مستند و مستدل ارائه کنند، بعد اگر همچنان مشتری پول نداد آن‌وقت بیایند من جواب آن‌ها را می‌دهم. چون من الآن دارم در این مجموعه این کار را می‌کنم و مشتری هم پول می‌دهد. اتفاقاً‌ مزیت رقابتی مجموعه من همین است. ما اگر می‌گوییم رنگ آبی نه رنگ قرمز آری، این را بر اساس یک تحقیقات بازار مکتوب می‌گوییم. یک تحقیق بازاریابی دیجیتال انجام می‌دهیم و مستند می‌گوییم سایت شما باید این خصوصیت را داشته باشد. حالا اگر قبول نکرد این به خود مشتری مربوط می‌شود و خودش دارد به خودش ضربه می‌زند، دیگر به من طراح ربطی ندارد. پس بحث سلیقه را اصلاً دخیل نمی‌کنیم.

من طراحم

  • من متوجه شدم که تأکید شما بیشتر به‌جای آن‌که به تغییر کارفرماها باشد که معمولاً سخت‌تر است، تأکیدتان بیشتر روی خود طراحان است که بیایند فضا را حرفه‌ای کنند و مبانی حرفه‌ای گری طراحی را یاد بگیرند، حتی آموزش‌های لازم را طی کنند، خودشان را به‌روز کنند، با آموزش‌های دنیا همراه شوند تا بتوانند آن اثرگذاری جایگاه طراحی را پیدا کنند. آن‌وقت است که می‌توانند ادعا کنند که ما ارزش کارمان مثلاً دو– سه میلیون تومان است. اگر قرار باشد مشابه کار همان فرد میدان انقلابی را انجام دهند ارزشش بیشتر از آن نخواهد بود. پس تأکید شما بیشتر این است که آموزش ببینند، به‌روز باشند، اهل مطالعه باشند، اهل تجربه و تحقیق باشند تا بتوانند خودشان را در آن جایگاه طراحی قرار بدهند.

    ♦دقیقاً‌ همین‌طور است. گفتم از دو وجهه کمپین، آن وجهه بیرونی‌اش چیزی است که کارفرماها را داریم در سایت محکوم می‌کنیم.

  • بیشتر الآن دارید سوزن به خود طراحان می‌زنید؟

    ♦ صد در صد، من معتقدم حتی اگر ده درصد طراحان در این زمینه قدم جلو بگذارند، کارفرماها بیست درصد جلو می‌آیند. این تجربه شخصی است که خود من داشته‌ام. بله درست است، افرادی از کارفرماها هستند که سوءاستفاده می‌کنند یا طراح را درک نمی‌کنند که هنوز من خودم با این‌ها درگیر هستم، ولی منِ به‌عنوان یک طراح با روش‌هایی که دارم اعتمادشان را جلب می‌کنم که بیایید و این پول را به من بدهید.

  • از پوسترهایی که شما منتشر کرده‌اید برداشت عمومی من این است که بیشتر شما توجهتان روی کارفرما است. یعنی می‌خواهید با این کمپین اعتراض خودتان را به کارفرما ارائه بدهید که حق من را دریاب و من را درک کن. ولی من فکر می‌کنم این فرمایشاتی که می‌کنید مقداری با آن چیزی که از کمپین ارائه می‌دهید قدری متفاوت است.

    ♦بله ما به‌نوعی داریم مارکتینگ و تبلیغ می‌کنیم. لحن ما و تبلیغ ما باید برای طراحان جذاب باشد. اگر از همان اول بیاییم بگوییم طراحان بیایید می‌خواهیم آموزشتان بدهیم، یا این‌که بیاییم همه‌مان آموزش ببینیم، هیچ‌کس نمی‌آید. دغدغه را مطرح می‌کنیم و این‌که آیا این دغدغه را همه دارید؟ شش هزار نفر آمده‌اند و گفته‌اند بله ما داریم. خوب حالا اگر این دغدغه را دارید بیایید این کارها را بکنید. حالا هرچقدر هم به کارفرما بربخورد مهم نیست.

  • ولی نگاه درازمدتتان قطعاً این است که روی کارفرمایان تأثیر بگذارید و آن‌ها را بتوانید جذب کنید. خوب حالا با توجه به این‌که این همایش عنوانش هم طراحی است و من طراحم؛ فکر می‌کنید برای برگزاری این همایش، نگاه طراحی اتفاق افتاده؟ و یک وجه تمایزی بین این همایش و همایش‌های دیگری که متعارف است دیده می‌شود؟ چه ویژگی‌ای در این همایش وجود دارد که برچسب طراحی هم روی آن است؟ انتظار می‌رود این همایش قدری با همایش‌های دیگر متمایز باشد.

    ♦ببینید شاید ازنظر ساختاری خیلی متفاوت نباشد. بالاخره ساختار این همایش همان ساختاری است که معمولاً‌ انجام می‌شود. البته با یک سری دغدغه‌ها و وسواس‌هایی که ویژه طراحان است. می‌خواهم این‌طور بگویم که مثلاً طراحان این روحیه را دارند که از کارهای مینیمال خوششان می‌آید. رشته‌شان اقتضا می‌کند که کم‌گوی و گزیده گوی باشند. خوب این طبعاً‌ بر روی نوع پرزنت‌ها تأثیر گذاشته است. گفتیم شش پرزنت پانزده دقیقه‌ای باشد و بیشتر از این نمی‌خواهیم کسی بیاید وقت همه را بگیرد. بیشترین تفاوتی که دیده می‌شود ازنظر محتوای همایش است که موضوع آن طراحی است.

به‌جرئت می‌توانم بگویم که تقریباً تمام اعضای کمپین و پیشکسوت‌ها و طراحانی که برای سخنرانی هماهنگ کرده‌ایم، هیچ‌کدامشان سراغ نداشته‌اند که یک رویداد یا همایش دیگری همه دسته‌های طراحی را زیر یک سقف جمع کند و دغدغه‌هایشان را مطرح کند. بله گردهمایی‌هایی بوده که در آن طراحان گرافیست جدا، طراحان وب جدا، معماران و طراحان صنعتی جدا بوده‌اند. حالا چرا می‌گوییم این گردهمایی مثبت است، ممکن است کسی بگوید که این‌ها ربطی به هم ندارند. چرا ربط دارند، این‌ها دغدغه‌هایشان یکی است. این باعث می‌شود که یک هم‌افزایی اتفاق بیافتد. یک تفاوت بزرگ این همایش با همایش‌های مختلف طراحی این است که همان معمار کنار یک گرافیست می‌نشیند و گرافیست کنار یک طراح وب می‌نشیند و همه‌شان یک حرف را می‌زنند. این باعث می‌شود که این حرف بیشتر شنیده شود و مؤثرتر واقع شود تا این‌که هرکدام از این‌ها به شکل جزیره‌ای در انجمن‌های صنفی خودشان بخواهند جداگانه فعالیت کنند. درواقع ماهیت و تفاوت و وجه امتیازی که این همایش دارد این است که روی این مسئله تأکید دارد و همه این‌ها را گرد یک موضوع جمع می‌کند.

  • بسیار خوب، فکر می‌کنید خود طراحان نسبت به همدیگر همدلی و همفکری و همراهی را دارند یا نه خیلی هم همدیگر را درک نمی‌کنند و باهم همراه نیستند؟

    ♦ببینید اسماً بله ولی رسماً‌ ندارند. من خودم کمتر گرافیست‌هایی را دیده‌ام که کار همدیگر را قبول داشته باشند. توی معماری که اصلاً یک داستان دیگری است. معمارها به دودسته افرادی که مثلاً مجوز فلان را دارند و ندارند تقسیم می‌شوند؛ و این‌ها آن‌ها را به رانت محکوم می‌کنند و نفهمیدن دیزاین. دسته دیگر می‌گویند شما تازه‌کارید. این داستان‌ها همیشه بوده و این مسئله همه‌جا وجود داشته است. باید شرایطی به وجود بیاید تا طراحان همدیگر را درک کنند. اگر یکی از آن‌ها از این مواضع کوتاه بیاید کل کمپین هدر رفته است. اگر ما به این نقطه برسیم، نقطه پیروزی ماست. یعنی باید همه ما طراحان در این کمپین، که یک مبارزه است و من دقیقاً آن را به شکل یک مبارزه می‌بینم، دست‌به‌دست هم بدهیم و بر روی حداقل این هفت مورد توافق ‌کنیم. بدون پیش‌پرداخت کار نکنیم حتی اگر مجبور باشیم، حتی اگر از گرسنگی بخواهیم بمیریم. البته مطمئنم هیچ طراحی اگر واقعاً طراح باشد از گرسنگی نمی‌میرد. بنابراین اگر بر سر این موارد توافق صورت گیرد ما بزرگ‌ترین قدم را به سمت هدف برداشته‌ایم.

    من طراحم

  • بسیار عالی، خیلی ممنون. خوب اگر نکته خاصی هست بفرمایید. من زیاد وقت شما را نگیرم. سر شما هم شلوغ و کارتان زیاد است.

    ♦خواهش می‌کنم. به‌عنوان نکته نهایی ما نگاهمان رو به آینده است. قرار است بعد ازاین همایش همچنان کمپین فعالیت‌های خودش را ادامه بدهد. کما این‌که علاوه بر کارگاه‌های آموزشی ما برای اولین بار الگوهای استاندارد قراردادهای طراحی را با هزینه خود اعضاء تدوین کرده‌ایم. همایش‌ها را با هزینه خود این اعضاء برگزار کرده‌ایم. بنابراین می‌خواهم بگویم که اتفاق قشنگی دارد می‌افتد و آن این‌که همه دارند دست ‌به ‌دست هم می‌دهند و از وقتشان و پولشان هزینه می‌کنند برای این‌که به یک هدفی برسند.

من احساس می‌کنم کم‌کم باید کمپین به این سمت پیش برود که موسسه‌ای مستقل از شرکت اسپیرال، که مؤسس و بانی این موضوع بوده است، ایجاد شود و از بین خود اعضای فعال کمپین عضو بپذیرد، حتی درآمدهایی برای خود کمپین داشته باشد و تا رسیدن به اهداف عام‌المنفعه پیش برود. من فکر می‌کنم این موضوع آن‌قدر موضوع جذاب و کاربردی هست که پتانسیل افرادی را به‌عنوان موسسه عام‌المنفعه فرهنگی درگیر کند. بنابراین من نگاه آینده‌ام این است که دوستانی که به بهانه همایش‌ها با ما همکاری می‌کنند، حلقه اصلی و هیئت مؤسسان آن مرکز ملی دیزاین،‌ که شاید بخواهد شکل بگیرد را شکل بدهند و آنجاست که می‌توان خیلی محکم‌تر پیش رفت. حتی آنجا آن نظامی که گفتید، شاید بتواند شکل حقوقی هم به خودش بگیرد، چرا نگیرد، می‌تواند وارد بحث‌های صنفی هم بشود؛ اما در حال حاضر راهکار ما راهکار فرهنگی، ترویجی و آموزشی است.

  • یک دغدغه‌ای که من خودم دارم می‌خواستم به‌عنوان نکته پاپانی نظرتان را بپرسم. با توجه به این‌که بازار به‌گونه‌ای پیش می‌رود که امکانات آماده، طرح‌های آماده، محصولات آماده به‌وفور یافت می‌شود. تنوع این‌قدر زیاد است که این تلقی ممکن است برای طراحان ایجاد شود که فضا برای طراحی تنگ است. احساس کنند که امیدی برای آینده ندارند. این‌قدر امکانات هست، تنوع جنس در بازار هست، دسترسی به همه نوع هست، اینترنت و کانال‌ها پر از اطلاعات است و همه دسترسی به همه امکانات دارند. نرم‌افزارها هم در حال رشد است و امکانات آن‌ها در حال افزایش است و هیچ کپی‌رایتی هم وجود ندارد و هیچ محدودیتی هم نیست. ازاین‌جهت، دورنمای طراحی را در کشور چگونه می‌بینید؟ با توجه به برنامه‌هایی که در کشور هست و سیاست‌هایی که وجود دارد، فکر می‌کنید طراحی و شغل طراحی و جایگاه طراحی در آینده چقدر ضرورت دارد و چه جایگاهی برای آن پیش‌بینی می‌شود؟

    ♦اتفاقاً چند وقت پیش یک مقاله  انگلیسی در بحث دیجیتال و وب و اپلیکیشن منتشرشده بود با این عنوان که طراحی مرده است و توضیحاتی داده بود که در سایت‌های خارجی و شبکه‌های اجتماعی خیلی سروصدا به پا کرد و بحث و گفتگوی زیادی روی آن شد. ببینید؛ نه من اعتقادی ندارم که این اتفاق افتاده و یا قرار است بیفتد. چرا؟ ببینید؛ ما قدری اکوسیستم طراحی‌مان در ایران عجیب ‌و غریب هست. مثل همه‌چیزمان ‌که یک مقدار متفاوت است.

مثالش را در مورد بیزینس خودم که طراحی وب هست بزنم. در کشورهای توسعه‌یافته اگر یک نفر بخواهد یک وب‌سایت راه‌اندازی کند، می‌تواند به سایت themeforest.net برود و با چهل‌وپنج دلار یک وب‌سایت با تمام امکانات بالا بیاورد. در عرض چند دقیقه با استفاده از سیستم ورد پرس با یک دیزاین فوق‌العاده جذاب بصری که حتی ممکن است فکرش را نکند. چهل‌وپنج دلار! این یک چیز بین‌المللی است و مرکزش هم شرکت انواتو (envato) در استرالیا است. از آن‌طرف ما شرکت‌های طراحی وب دنیا را نگاه می‌کنیم و تعرفه‌هایشان را مقایسه می‌کنیم می‌بینیم طراحان وب دنیا از ده – پانزده هزار دلار شروع به صحبت کردن می‌کنند. یعنی زیر ده – پانزده هزار دلار حتی یک صفحه وب استاتیک هم شاید خیلی از شرکت‌ها نزنند. در کالیفرنیا و ایالات مختلف آمریکا و در انگلیس و…، من تعرفه‌های این‌ها را دارم.

من طراحم

  • آیا خط قرمزی وجود دارد یا یک توافق فرهنگی است؟

    ♦دقیقاً یک چیز فرهنگی است. می‌خواهم این را بگویم؛ در دنیا تفاوت بین چیزی که قالب آماده و الگوی آماده است و آن چیزی که اختصاصی برای نیاز دیزاین می‌شود جا افتاده است. مردم در دنیا می‌دانند اگر شما می‌خواهید می‌توانید قالب آماده بگیرید و راه بیندازید. در معماری، در انیمیشن، در وب، در گرافیک، همه‌چیز همه‌جا هست. اگر چیز آماده می‌خواهید این‌ها هست؛ اما اگر یک چیز سفارشی می‌خواهید که بر مبنای نیاز شما است پول خیلی بیشتر از این‌ها باید پرداخت کنید.

  • اینجاست که طراحی معنی پیدا می‌کند یعنی سفارشی کردن، یعنی اختصاصی کردن.

    ♦دقیقاً، حالا در ایران ما چه‌کار می‌کنیم؟ ما یک سری طراح داریم که قالب‌های آماده را به بیست میلیون تومان می‌فروشند. این اتفاق افتاده است. برعکس آن را هم داریم. طرف می‌آید کلی زحمت می‌کشد و آخرش پول بدرد بخوری به او نمی‌دهند. این‌که می‌گویم ایران یک قدری فرق دارد، به خاطر این است. این اکوسیستم ما قدری عجیب‌وغریب است.

  • شاید بخشی از آن به خاطر ناآگاهی مردم باشد. فکر کنم کمپین می‌تواند به این موضوع کمک کند.

    ♦بله؛ شاید بخشی از آن این بحث‌ها باشد. من باز بر بخش تحقیق تأکید می‌کنم و این‌که دیزاین حل مسئله است. طراحان باید تصمیمشان را بگیرند. یک طراح ممکن است بگوید من اصلاً حال و حوصله این کارها را ندارم. یک الگوی آماده، یک قالب آماده یا یک کارت ویزیت آماده از GraphicRiver دانلود می‌کنم و اسمش را برای مشتری عوض می‌کنم و پرینت می‌گیرم. پنج دقیقه وقتم را می‌گیرد و ده هزار تومان می‌گیرم. به نظرم هیچ نقدی به او وارد نیست. به نظرم کار حرفه‌ای‌اش را می‌کند. در دنیا هم همین کار را خیلی‌ها می‌کنند.

خوب، اگر ما می‌خواهیم خدمت سفارشی به مشتری بدهیم باید او بداند و به این آگاهی رسیده باشد که اگر من می‌خواهم یک هویت بصری سازمانی داشته باشم حالا باید پول خرج کنم. طراح هم باید درمقابل آن چیزی را بدهد که شایسته‌اش است وگرنه همان چیزی می‌شود که از سایت گرافیک‌ریور دانلود می‌کرد. اگر به این نقطه برسیم، یعنی محصولی با کیفیت بالای طراحی داشته باشیم این کار تمایزش با قالب آماده معلوم است. در دنیا این تمایز احساس می‌شود اما در ایران نه. در ایران‌ طرف می‌گوید خوب این‌همه زحمت‌ کشیده‌اید، این چه فرقی با قالب آماده بیست هزار تومانی دارد؟ وقتی می‌گویید بیست میلیون تومان، خوب، نه مشتری توجیه است و نه خیلی از طراحان.

  • یک بوی کلاه‌برداری می‌آید.

    ♦دقیقاً، متأسفانه این کلاه‌برداری‌ها باعث شده است تا خیلی از کارفرمایان بی‌اعتماد بشوند. اتفاقاً برای نکته‌ای که ما می‌گوییم چرا کارفرما پیش‌پرداخت نمی‌دهد به خاطر این است که خیلی کلاه سرش رفته است. خودمانیم!

  • یک اعتمادسازی هم باید کرد. به نظر می‌رسد یک فرایند خط قرمزی هم باید برای خود طراحان ایجاد کرد که از این حد پایین‌تر نیایند. حالا به‌صورت فرهنگی خط قرمزی باشد. شاخص‌ها و معیارهایی تعریف شوند و استاندارهایی باشد.

    ♦(طراحان) تکلیف خودشان را مشخص کنند. اگر به این نقطه برسیم قضیه برایمان مشخص می‌شود. کما این‌که در دنیا هم  هر چیزی را می‌شود هم با پنج دلار کار کرد هم با پنجاه‌هزار دلار و کیفیت آن‌ها واقعاً مشخص است که چقدر متفاوت است.

  • من برداشتم از فرمایشات شما این است که وقتی کسی یا شرکتی به سراغ طراح می‌آید می‌خواهد یک فرد خاص بشود، یک شرکت خاص باشد، یک جایگاه خاص داشته باشد، یک برنامه خاصی را دنبال ‌کند و آن‌وقت است که طرح‌های عمومی نمی‌توانند نیازش را برطرف کند. بنابراین یک طراح باید بر اساس تحقیق کاربری که می‌کند و برنامه‌هایی که به‌صورت جدی دنبال می‌کند، به یک مجموعه‌ای از طرح‌ها برسد که بتواند اهداف آن فرد یا شرکت را برآورده نماید. آن‌وقت است که طراحی هم جایگاه خودش را دارد و سفارش‌دهنده هم قطعاً‌ این جایگاه را درک می‌کند و پول لازم را به طراح می‌دهد. از این‌ جهت هیچ مشکلی نیست. ولی گاهی ما همان کار فرد کنار خیابان انقلاب را انجام می‌دهیم و متأسفانه انتظار داریم جایگاه طراحی هم حفظ بشود. بخشی هم شاید فرهنگ‌سازی در خود طراحان هست که باید وقت بگذارند، شبانه‌روز بعضاً باید وقت بگذارند تا یک طرح ارزشمندی را ارائه بدهند که حداقل خودشان احساس رضایت کنند. من فکر می‌کنم با این رویکرد، نه‌تنها برای طراحان فضا تنگ نیست، بلکه روزبه‌روز در حال گسترش است، چون کسب‌وکارهای ما در حال گسترش است.

    ♦اتفاقاً‌ دارم به‌وضوح می‌بینیم که یک پایه همه استارتاپ‌های موفق دنیا طراحی است. ما داریم می‌بینیم که در بخش طراحی تجربه کاربری و در همه حوزه‌ها، طراحی چقدر دارد مهم می‌شود، چقدر در فضای آکادمیک مقالات روزبه‌روز گسترده‌تر دارد منتشر می‌شود. یعنی اتفاقاً آینده طراحی به معنی درست کلمه‌اش کاملاً واضح است. کما این‌که همین الآن در اکوسیستم طراحی ایران، طراح گرافیک، طراح وب، در همه حوزه‌ها خیلی کم‌اند.  حالا مثلاً در آن حوزه‌ای که من از آن اطلاع دارم، در اکوسیستم طراحی وب ایران، در همین تهران، طراح کاربری و طراح تجربه کاربری که واقعاً طراح باشند و به کارشان بشود اعتماد کرد شاید به تعداد انگشتان دست باشد. خوب این باعث می‌شود که اکوسیستم ناقص شود. روابط کارفرما – کارمندی ناقص شود و سیستم فریلنسی به هم بریزد. چرا؟ چون اغلب می‌روند یک دوره کوتاه‌مدت می‌بینند، غیرحرفه‌ای شروع می‌کنند، غیرحرفه‌ای عمل می‌کنند و پول کم هم می‌گیرند و متوجه نیستند که واقعاً نیاز الآن جامعه این نیست، نیاز جامعه آن چیزی است که هیچ‌کسی حوصله  انجام آن را ندارد. با این نگاه  من آینده طراحی را در همه حوزه‌های طراحی کاملاً واضح می‌بینم.

  • خیلی ممنون و متشکر از وقتی‌که برای ما گذاشتید. امیدوارم که دوستان از این مطالب استفاده کنند و این چراغ راهی باشد برای آینده طراحی و طراحان کشور ما. انشاء الله که موفق و مؤید باشید.

    ♦من هم مجدداً‌ از شما تشکر می‌کنم. امیدوارم این حرف‌ها فقط در حد حرف باقی نماند و روی دوستان تأثیر بگذارد و همراهی کنند و با همراهی کردنشان در کمپین باعث بشوند یک‌قدم هرچند کوچک در این حوزه فرهنگ‌سازی جلو برویم.

  • انشاء الله شاهد کمپین خیلی پرباری باشیم و بازتاب‌های خوبی داشته باشد. هم برای خود طراحان نتایج ارزشمندی داشته باشد و هم برای جامعه‌ای که می‌خواهند از طراحان استفاده کنند و نیازشان را مرتفع کنند بتواند آورده‌ای برای آن‌ها هم داشته باشد و آگاهی‌هایشان را زیادتر کند و اهمیت جایگاه طراحی را برایشان روشن نماید. انشاء الله این کار رسانه‌ای هم بشود و بتواند بازتاب بهتری داشته باشد. آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما دارم. خوب و خوش و سلامت باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *