چگونه با تفکر طراحی می توانیم مسائلمان را خلاقانه و به سرعت حل کنیم؟
رویکرد فرایندی تفکر طراحی
در ادامه مباحث مربوط به تفکر طراحی در این قسمت به رویکرد فرایندی تفکر طراحی میپردازیم. تفکر طراحی را بهعنوان یک رویکرد فرایندی میشناسیم که یک فرایند در آن جاری است. منتهی فرایندی که از نوع غیرخطی است. در مقایسه با فرایندهایی که بهصورت خطی و یا آبشاری در حوزه تفکر و حوزه طراحی مطرح هست، به خاطر ویژگی تکرار بسیار زیادی که در تفکر طراحی نهفته شده و از همان ابتدا ملزم به انجام یک سری فعالیتهای تکرار و بازگشت هستیم ما میتوانیم این رویکرد را یک رویکرد غیرخطی تلقی کنیم. در رویکردهای خطی و آبشاری امکان بازگشت و تکرار در آنها وجود دارد ولی معمولاً در آنها این اتفاق بسیار محدود اتفاق میافتد و توصیهشده نیست. اما در رویکرد تفکر طراحی این رویکرد تکرار و بازگشت یک رویکرد توصیهشده است و حتی الزامی می باشد. به خاطر اینکه ما بهگونهای کار را شروع میکنیم که ناچار به یک حرکت تکراری خواهیم بود. تکرار و تکرار یکی از ویژگیهای مهم رویکرد تفکر طراحی است.
اکنون اجازه دهید تفکر طراحی را یک قابلیت تجزیه و ترکیب بدانیم. تجزیه، معمولاً برای دانشمندان مطرح میشود و دانشمندان دنبال تجزیه یا همان آنالیز هستند. دانشمندان هنرشان تجزیه است. مسائل را بهگونهای به مسائل کوچکتر تجزیه میکنند که بتوانند برای آنها راهحلهای مختص خودشان را در یک مقیاس کوچک پیدا کنند. روی آن موضوع کوچک متمرکز میشوند و سعی میکنند آن را حل نمایند. دانشمندان دنبال حل مسائل کوچک گرفتهشده از مسائل بزرگ هستند. اینکه حل این مسائل کوچک چقدر میتواند در حل مسئله بزرگ کمک کند، این هنر مهندسان است که به کمک ترکیب این نتایج و دستاوردهای دانشمندان آن را به محصول یا خدمت تبدیل میکنند. از این نتایج و دستاوردهایی که دانشمندان برای حل مسائل کوچکشده وجود دارد استفاده میکنند و از آن برای ارائه محصول کمک میگیرند. پس اگر بخواهیم تفکر طراحی را از این منظر نگاه کنیم هم از تجزیه استفاده میکند یعنی کار آن کوچک کردن و جزءبهجزء کردن مسئله بزرگ است و در ادامه با ترکیب نتایج و جمع آنها و بر هم نهش و یک نگاه سیستمی به موضوع سعی میکند که یک محصول قابلارائه و مطلوب را در اختیار قرار دهد.
اگر از یک زاویه دیگر بخواهیم نگاه کنیم در مبحث فرایندی نگاه واگرایی و همگرایی در تفکر طراحی وجود دارد. به این معنی که در ابتدای حل مسئله سعی میشود یک رویکرد واگرا وجود داشته باشد. اجازه میدهد که فکر آزاد باشد. اجازه میدهد که ایدهها کاملاً شناور باشند. اجازه میدهد که بهراحتی هر کسی در هر زمینهای، در هر تخصصی و در هر قابلیتی وارد مسئله شود و مسئله را مورد تجزیهوتحلیل قرار دهد. بنابراین با باز برخورد کردن در ابتدا و اجازه طرح ایدههای متنوع با استفاده از روش طوفان ذهنی، تولید تعدد ایدهها و ایدههای خیلی زیاد مدنظر تفکر طراحی است. این نتیجه باید تبدیل به ایدههای مشخص و مطلوب و قابلارائه شود. بنابراین استفاده از نگاه همگرایی نیز مدنظر هست. این نگاه کمک میکند تا تعدد ایدههای موجود با یک سری تکنیکهایی به ایدههای محصول و نهایتاً ایده مطلوب و نهایی تبدیل شود تا بتواند مسئله ما را به شکل مناسبی حل نماید.
از منظر دیگر میتوانیم تفکر طراحی را یک فرایند تکاملی بدانیم و نه فرایند تکمیلی. بسیاری از فرایندهای طراحی که رایج هستند فرایندهای تکمیلی هستند. یعنی اینکه مجموعهها و محصولات ما ناقص هستند و این محصولات بهمرورزمان کامل میشوند. درصورتیکه در رویکرد تفکر طراحی ما نگاه تکاملی داریم. به این معنی که محصول ما از همان ابتدا کامل هست. کامل به معنی اینکه میتواند محصول عملکرد محسوس و قابلقبولی ارائه دهد ولی این ویژگی قابلقبول محصول درروند تکاملی تبدیل به محصول خوب میشود و در ادامه تبدیل به یک محصول عالی میشود و همچنین در ادامه تبدیل به یک محصول مطلوب مشتری و جامعه و متقاضی حل مسئله میشود. بنابراین مسئله به یک شکل قابلقبولی حل میشود و در یک فرایند توسعه و پیشرفت تبدیل به یک مسئله حلشده مطلوب و مناسب میگردد.
معمولاً مراحل اساسی که برای مراحل تفکر طراحی میشناسیم با چند مرحله اصلی شناخته میشود. اولین مرحله درک و مشاهده مسئله است. ما باید در اولین مرحله درک درستی از مسئله داشته باشیم. با ارتباط با مشتری، مصاحبه با مشتری، درک نیازهای او از نزدیک و زندگی کردن با آنها و مردمی که با مسئله مواجه هستند بهطور واقعی مسئله آنها را درک کنیم. شاید مسئلهای که مردم یا مشتریان آن را مطرح میکنند مسئله واقعی آنها نباشد. ما با نگاه تغییر صورت مسئله، میتوانیم در این مرحله مسئله را بهگونهای ببینیم که بتواند بهصورت مطلوبتر و با سرعت بهتر و مناسبتر آن را حل کنیم و در فاز بعدی تعریف مسئله، آن را انجام میدهیم.
پس یا مسئله را بهخوبی درک میکنیم و میشناسیم و آن را بهخوبی تعریف میکنیم و یا اینکه مسئله واقعی مردم را درک میکنیم و تغییر صورت مسئله را در این مرحله انجام میدهیم و نهایتاً یک مسئله مناسب و قابلحل را در اینجا معرفی میکنیم.
فاز بعدی که در فرایند تفکر طراحی دنبال میشود ایده پردازی است. در این جا بهصورت باز ایدهها را مطرح میکنیم و از تکنیکهای ایده پردازی استفاده میشود و تنوعی از ایدهها شکل میگیرد. نهایتاً در یک فرایند همگرا این ایدهها تبدیل به ایدههای اولیه قابلقبول میشوند و بر اساس اولین ایدههایی که میتوانیم آن را پیادهسازی کنیم تصمیم نهایی را میگیریم تا وارد فاز بعدی که فاز نمونهسازی است شویم. یکی از الزامات تفکر طراحی فاز نمونهسازی است. فاز نمونهسازی به ما کمک میکند که ما بتوانیم ایده مطلوبی که به آن دستیافتهایم و اتفاقنظر پیدا کردهایم را پیاده کنیم. در میدان عمل هست که میتوانیم متوجه شویم چقدر این ایده ما مطلوب و مناسب است. اولین نمونه را بهصورت نمونهسازی سریع تهیه میکنیم. این نمونهسازی میتواند از امکانات خیلی اولیه و ساده و ارزانقیمت باشد که فقط محصولی را به ما بدهد که بهصورت قابلقبول برای ما کار کند. یک کار عملی که مورد انتظار ما از این محصول هست. بنابراین با کمترین امکانات و کمترین هزینهها میتوانیم به این محصول دست پیدا کنیم و در فرایند بعدی که فرایند تست، بازخورد و یادگیری است میتوانیم این اصلاحیهها را انجام دهیم و با بازخوردی که از این نمونه اولیه ساختهشده به دست میآوریم میتوانیم وارد فازهای اصلاحی شویم و بتوانیم توسعه محصول را بهصورت مطلوبتر دنبال کنیم.
بنابراین با این نکاه ما میتوانیم به مسئله نفوذ کنیم. مسئلهمان را بازتعریف کنیم و بر اساس این بازتعریف و قابلحل کردن مسئله برای آن ایده پردازی کنیم و ایدههای قابلقبول و مناسب را وارد فاز اجرا نماییم و در فرایند اجرا متوجه نیاز به اصلاح و بهسازی مسئله شویم و حتی به پارامترهای پنهانی که قبلاً برای ما پنهان بودند اشراف پیدا کنیم. بسیاری از زوایای پنهان مسائل میتوانند در فاز نمونهسازی آشکار شوند. بنابراین به این صورت ما میتوانیم به مسئله خود نفوذ کنیم و مسئلهمان را بهصورت کاملتر و بهصورت تکاملی حل کنیم.