وظیفه گرایی یا نتیجه گرایی؟ مثال های کاربردی

وظیفه گرایی، نتیجه گرایی یا تکلیف گرایی؟ – قسمت سوم: کاربرد این رویکردها در زندگی و کسب و کار ما کدامند؟

در قسمت اول مطلب وظیفه گرایی یا نتیجه گرایی به مقوله های وظیفه گرایی و نتیجه گرایی و نیز مزایا و معایب این دو رویکرد به تفصیل پرداختیم و رابطه این دو را با هم مرور کردیم. در قسمت دوم به مقوله تکلیف گرایی پرداختیم و مقایسه ای با وظیفه گرایی و تکلیف گرایی انجام دادیم. در این قسمت می خواهیم کاربردهای هریک از رویکردهای فوق را در زندگی و کسب و کار با مثال هایی بیان کنیم.

مثال‌هایی از وظیفه گرایی و نتیجه گرایی و تکلیف گرایی

فرض کنیم به یک رزمنده مسلمان و مدافع حریم مسلمین اسلحه‌ای تحویل شود و به او ماموریتی از مافوقش صادر شود که به سمت دشمن باهدف کشتن آن‌ها شلیک نماید. چه اقدامی ممکن است از این رزمنده در ازای بروز چنین شرایطی سر بزند. با هر سه رویکرد فوق این وضعیت را بررسی می‌کنیم:

نتیجه گرایی

وظیفه گرایی: رزمنده اسلحه را می‌گیرد و بدون بررسی چرایی این ماموریت و بی توجه به فکر و اندیشه در درستی یا نادرستی این کار به سمت دشمن اعلام‌شده شلیک می‌کند؛ اما ضرورتی در خود نیز نمی بیند که از کشته شدن افراد دشمن اطمینان حاصل نماید.

نتیجه گرایی: رزمنده ممکن است همان کار فوق را انجام می‌دهد با این تفاوت که تا حصول اطمینان از کشته شدن افراد دشمن تحت هیچ شرایطی دست از این کار نکشد و حتی ممکن است جان خود و افراد دیگری را بابی تدبیری به خطر بیندازد تا از کشته شدن افراد دشمن اطمینان حاصل کند.

تکلیف گرایی: بررسی و ارزیابی این ماموریت و انطباق آن باعقل و منطق و حتی موازین الهی و توجه به گناه بودن کشتن انسان‌های بی‌گناه به غیر حق و عواقب دنیوی و اخروی این عمل و نیز توجه به جایگاه والای شهید راه حق و سپس اقدام به انجام ماموریت تا حصول نتیجه مطلوب. شاید نتیجه این بررسی سر باز زدن از این کار باشد، شاید نوک اسلحه به‌جای هدف قرار دان دشمن اعلام‌شده به سمت فرمانده خود نشانه رود و شاید هم به بهترین نحو ممکن ماموریت خواسته‌شده بدون فوت وقت و بدون اشکال انجام گیرد. در هر یک از حالات فوق رزمنده تکلیف گرا خود را متعهد می‌داند که این کار را به گونه ای انجام دهد که به نتیجه مطلوب یعنی کشتن افراد دشمن منجر شود؛ اما اگر به هر دلیلی که از عهده او خارج است نتواند به این نتیجه برسد از این که در مسیر درستی قرارگرفته خرسند است و کمترین نتیجه هم او را راضی می‌کند و موجب سرخوردگی و افسردگی و بی‌انگیزگی او نیز نخواهد شد.

اکنون مثال معروف کاشت لوله در زمین را توسط سه نفر بررسی می‌کنیم. در این مثال یکی وظیفه کندن زمین و دومی وظیفه لوله‌گذاری و سومی وظیفه پر کردن محل با خاک را بر عهده دارد.

نتیجه گرایی

وظیفه گرایی: هر کس وظیفه خودش را باید به نحو احسن انجام بدهد و اگر کسی در محل کار خود حاضر نشد و یا به وظیفه‌اش عمل نکرد تاثیری بر وظیفه و کار دیگران نمی گذارد. آن‌ها باید کار خودشان را ادامه دهند و کاری به کار دیگری نداشته باشند و بر وظیفه خود تمرکز کنند. نتیجه آن ممکن است یکسری کارهای بیهوده و بی نتیجه باشد یعنی اسراف در منابع و هدر دادن امکانات.

نتیجه گرایی: تا زمانی که کار به پیش می رود هر کس باید کار خودش را به‌خوبی انجام دهد. در صورتی که فردی در محل کار خود حاضر نشد و در وظیفه خود کوتاهی کرد بقیه از ادامه کار دست می کشند چون می بینند کاری بی نتیجه و بی‌ارزش انجام خواهند داد. این تعطیلی در کار و انتظار افراد دیگر با تا حضور فرد غایب یا فعال شدن فرد غیرفعال نوعی هدر دادن وقت و از دادن فرصت‌های کاری می باشد.

تکلیف گرایی: مانند نتیجه گرایی تا زمانی که کار به پیش می رود هر کس کار خودش را به‌خوبی انجام می‌دهد. در صورتی که فردی مثلاً فرد دوم در محل کار خود حاضر نشد و یا در وظیفه خود کوتاهی کرد بقیه از ادامه کار دست نمی کشند بلکه در درجه اول بررسی می‌کنند که علت عدم حضور این فرد چیست؟ شاید بر اثر بیماری یا اتفاق ناگوار و یا مسئله‌ای دیگر باشد که نیاز به توجه و کمک به او احساس شود. گاهی در صورت امکان و درستی این کار تصمیم به انجام وظایف فرد غایب گرفته می‌شود و با همفکری و همدلی جای خالی او و کمبود همکاری او در جمع با تلاش بیشتر همکاران دیگر به‌طور موقت پر می‌شود و بدون آن‌که به جایگاه و امنیت شغلی او آسیبی وارد شود، سعی می‌شود در جریان کار و حصول نتایج خللی وارد نشود. در این رویکرد نیاز به دید سیستمی وجود دارد تا عمل به تکلیف افراد موجب بروز مشکلات بزرگ‌تر برای مجموعه نشود. بدین معنی که نه تنها به وظایف افراد بلکه به نتایج مجموعه باید توجه لازم و کافی صورت گیرد.

حال در خصوص غذا دادن به کودک مثالی می‌زنیم: فرض کنیم می خواهیم کودکی را غذا بدهیم.

نتیجه گرایی

وظیفه گرایی: غذای کودک را جلویش می‌گذاریم تا خودش این کار را انجام دهد. در این حین خودش باید این کار را یاد بگیرد و اطرافیان و پدر و مادر کودک هم خودشان به خوردن غذای خود می‌پردازند.

نتیجه گرایی: غذای کودک توسط پدر و مادر یا مربی کودک به وی داده می‌شود و سریعاً و بدون هیچ مشکل جدی این کار انجام می‌شود و کودک سریعاً غذایش را میل می‌کند و خیال همه راحت می‌شود.

تکلیف گرایی: به کودک کمک می‌شود تا خودش بتواند به خوردن غذای خود بپردازد. این امر به عنوان نمونه می‌تواند با همراهی کودک و گرفتن قاشق غذا توسط هر دو (مثلاً کودک و مادر) و راهنمایی‌های ساده و کوتاه کودک صورت گیرد. از خطاهای کوچک کودک چشم‌پوشی می‌شود و روش اصلاح و انجام درست انجام کار به او آموزش داده می‌شود و با تکرار این عمل سعی می‌شود روش درست خوردن غذا در او نهادینه شود. به تعبیری کودک زیر نظر پدر و مادر و یا مربی تربیت صحیح و اصولی می‌گردد. در این دیدگاه کودک امانتی الهی است که باید در تربیت او برای کشف و شکوفایی استعدادها و تقویت و هدایت آن‌ها از هر گونه تلاشی مضایقه نشود.

روایت مشهوری از حضرت علی (علیه‌السلام) وجود دارد که عبادت مردم را به سه گونه تقسیم می‌نماید. عبادت بردگان، عبادت بازرگانان و عبادت آزادگان. می‌توان اولی را مبتنی بر وظیفه گرایی، دومی را بر نتیجه گرایی و سومی را بر تکلیف گرایی دانست.

نتیجه گراییهمان گونه که می‌دانیم در تکلیف گرایی از یک سو ما به وظایف خود باید عاشقانه و به شکل معقول و منطقی عمل کنیم و از این نظر از مکافات عمل و عذاب اخروی مصون خواهیم ماند، از سویی دیگر ما به نتیجه مطلوب که بهشت برین است هم می‌رسیم، اما به چیزهای دیگری نیز دست می یابیم که فراتر از بهشت است یعنی به مقام رضوان الهی دست می یابیم. پس تکلیف گرایی فراتر از وظیفه گرایی و نتیجه گرایی ما را در همه امور زندگی موفق می‌سازد و حداقل یک سرو گردن از بقیه بالاتر می­­برد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *